پارت هشتاد و چهارم

زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش

داخل کافی شاپ که شدم نوید را مقابلم دیدم. روی یک صندلی نشسته و در حال دیدن صفحه موبایلش بود. انگار متوجه حضورم شد. سرش را بالا آورد و با دیدن من برخاست. لحظه‌‌ای در صورتم دقیق شد. کمی آرایش کرده بودم. حتماً متوجه شده بود. حالت خونسردی به خودم گرفتم و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید